اسپنتان

ساخت وبلاگ
اسمشان را گروهک خلاف گذاشته ام.مقنعه هایشان روز به روز عقب تر میرود.موهایشان قشنگ و درخشان است.معلوم است که برای حالت دادن ان از زیر مقنعه های زمختشان وقت زیادی را صرف میکنند.تا سرویس مدرسه شان بیاید اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:42

دنیا چرخ خورده بود و ماشین را از زیر پایم کشیده بود.دیگر نمی شد با ماشین به دل طبیعت بزنی.کاینات خبر داشت که پای پیاده نمی توان جای دور رفت و ناچار در خانه میمانم.عرصه تنگ شده بود.من اما از رو نمي رفت اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:42

هشتاد برگ از محاسن روزه خوانده ام اما در عمل به جواب عکس رسیده ام.اولین روزه است و کلیه درد امانم را بریده است.سرگیجه ها و بدخلقی هایش بماند.دیگری از درد معده نالان است و از شدت درد به خود می پیچد.ما اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:42

ساعت بيولوژيک بدنم تغییر کرده است.ساعت یازده بيشتر نيست و به نظرم شب از نيم هم گذشته است.زنگ در که به صدا در می اید برای لحظه اي در عجب مي مانم و بعد در به روي مهمان باز مي كنم.به نظر انها سرشب است.سا اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:42

گواهی شرکت در همایش است.همایشی که نرفته ام اما یک نفر دیگر رفته و اسمم را ثبت کرده است.به همین راحتی کلاه گشادی سر خود و دیگران گذاشته ام و این کلاه گذاشتن و برداشتن با خشت كجش تا ثريا ادامه دارد و اخ اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:42

ساعت را تنظيم كردم اما از انجايی که خواب برادر موت است.صدای زنگ را نشنیده بودم.بی سحری و نماز صبح روزه گرفتیم.سخت نبود اما به اخر وقت که رسیدم دیگر سرم گیج میرفت.بعد از افطار حالم بد و بدتر شد تا نیمه اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:42

اصرار پشت اصرار و او بالاخره راضی شده بود که مرا به نخلستان انسوی روستا ببرد.می خواستم باغ کوچکی را که در کودکی همراه او و پدر می رفتم دوباره ببینم.گفت"نخلستان روستا جای اوباش و معتادان شده .ان باغ و اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54

شب از نیم گذشته،خروس مثل من بيخوابي به سرش زده و اواز می خواند.الودگی نوری دیوانه اش کرده یا فرشته استجابت دعا دیده خدا می داند?پیشترها مهناز برایم گفته بود.وقتی خروس بی محل می خواند فرشته استجابت دعا را می بیند که به زمین امده تا دعای ادمها را امین بگوید.اگر حرفش واقعیت هم داشته باشد به ان اهمیتی نمی دهم.گویی ارزویی برای براورده شدن و دعایی برای اجابت شدن ندارم.سکوت سیاهی در دلم حاکم است که با اواز خروسی و شهپر فرشته ای نمی شکند.ایمان است که رو به تباهی است.توان پاسبانی اش ندارم...

 

 

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 202 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54

شب از نیم گذشته.اهل خانه به خواب رفته اند.من اما بیدارم.خواب به چشمم نمی اید.دنبال خلا وجودم به پدرم میرسم.او را در دل قبرستانی دور ملاقات می کنم.بیست سال برایم هزار سال گذشته است و من با وجود زندگی ه اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54

باختیم.نوشتم که یادم نرود که مسابقه را در چنین تاریخی باختیم.یک روز داستانش را می نویسم.از تعداد لیوانهای چای سیاهی که خوردم و تعداد موزیکهای غمناکی که گوش کردم خواهم نوشت...

 

 

 

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 157 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54

رو به پسرم می گویم"باختن را صرف کن"او برایم شکسته و درهم صرفش می کند و می خندد.با هم می خندیم.او از سر تفریح و من از سر غم.من سر دو راهی انتخاب و داوری بین دو گروه از دانش اموزان حزب رقیب را برگزیده ب اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54

شب از نیمه گذشته و دوباره خواب از چشمم پریده است.بر مبل تکیه زده و مهمان خواننده ترک شده ام.صدایش خاطرات را از گورستان بیرون می کشد و جلوی چشمم ردیف می کند.اهنگ بر تکرار است و خاطرات تکرارپذیر نیست.چای تلخ پشت چای تلخ.خودم هم نمی دانم چه چیز ازارم می دهد.فقط دلم نمی خواهد این شب،این ارامش و این ذکر اهنگین به ته برسد.

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 176 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54

وقتی تدریس میکرد در کلاس راه می رفت.ارام نداشت و کتاب را از بر بود.تدریس که تمام میشد چند بیت از ترانه های داریوش را می خواند و برایمان تفسیر می کرد بعد هم کتاب را می بست و پرسش و پاسخ شروع میشد.نمی د اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54